جدول جو
جدول جو

معنی سخت مغز - جستجوی لغت در جدول جو

سخت مغز
(سَ مَ)
کندذهن. بی استعداد:
چو روسان سختی کش سخت مغز
فریبی بخوردند از اینگونه نغز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبک مغز
تصویر سبک مغز
سبک سر، سفیه، ابله، سبک عقل، کم خرد، برای مثال سبک مغزان به شور آیند از هر حرف بی مغزی / به فریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را (صائب - لغت نامه - سبک مغز)
فرهنگ فارسی عمید
(پُ مَ)
نخاع. مغز حرام. حرامه مغز. حرامغز
لغت نامه دهخدا
(یَهْ مَ)
کسی را گویند که سودا بر مزاجش غلبه کند و خلل دماغ داشته باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ مَ)
بیعقل و بی وقار. (غیاث) (آنندراج). سبک سر و سبکسار. (مجموعۀ مترادفات ص 207). سفیه. ابله. کم خرد. احمق. جلف:
سبک مغزان بشور آیند از هر حرف بیمغزی
بفریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را.
صائب.
خود ز سبک مغز و تندخوی چه خیزد
تا که شود کار ملک راست از ایشان.
سیدنصراﷲ تقوی
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ دَ / دِ)
آنکه جانش بدشوار برآید. (آنندراج) :
مشو در حساب جهان سخت گیر
همه سخت گیری بود سخت میر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ)
کسی که در قماربازی دستی تمام داشته باشد. (آنندراج) :
شد دچارم سخت بازی در قمار دلبری
هر دو عالم را به او در داو اول باختم.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
نوعی حلوای خشک. مالکانه. (یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت مغز
تصویر پشت مغز
مغز حرام حرام مغز نخاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه مغز
تصویر سیه مغز
شخصی که سودا بر مزاجش غلبه کرده و خلل دماغ داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که ازمغز (هستهء) هفت میوه ترتیب دهند. یا حلوای هفت مغز. حلوایی که ازمغز بادام مغزگردو مغززردالو مغزشفتالو مغزپسته مغزفندق ومغزچلغوزه درست میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک مغز
تصویر سبک مغز
((~. مَ))
سبکسر، سفیه، سبک عقل، کم خرد
فرهنگ فارسی معین
آدم نادان و ابله، نوعی پرنده، چرخ ریسک بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمگس
فرهنگ گویش مازندرانی